بای بای پوشک آذر 93
بعد از گذاشتن کلی عکس خوشمزه از پسری با بابا جونی تصمیم گرفتیم که یه دستی به روی خونه بکشیم که کلا خونمون تکون خورد قرار بود یه کوچولو عوض بشه کلاعوض شد یک هفته ای هست که خونه ی مامان جونی هستیم جا برای زندگی کردن نیست همه جا شده اسباب و خاکچه قدر برای من کار درست شده
ولی خونمون اساسی درست شد و قشنگ شد دست بابا جونی درد نکنه مهربووووووووووووووووووووووووون
یه جشنواره ای هم هست توی نی نی وبلاگ خدا کنه برسم تا بتونم شرکتت بدم اگر نشد هم نشد دیگه مثل خیلی از کار های عقب افتادمون
هنوز که هنوزه وقت نکردم کارای تولدت و انجام بدم دیگه تصمیم گرفتم بعد از خونه تکونی تولدت و اول از همه بگیرم تا سرم بیشتر از این شلوغ نشده
تاریخ پوشک گیری پسری هم21 آذر
93/9/21
21 آذر بعد از خواب بیدار شدن دیگه پوشک نشدی تا به امروز خیییییلی عالی بود و خوب بود با اینکه خیلی ها می گفتن زوده و بچه اذیت میشه و نمی گه ولی قبول نکردم و پافشاری کردم روی کارم .از پوشک گرفتنت هم در کل یک هفته طول کشید که بگی ولی سه روزه تموم شد
بابا توی اون یک هفته همش می گفت زوده پوشکش کن بسه داره اذیت میشه و از این حرفا بیشتر به مامان امیدواری میدادکه روز بعدش پشیمون شدم گفتم شاید درست میگه پوشکت می کنم .زمانیکه رفتم سراغ پوشکت پشیمون شدم و از در کمدت برگشتم
خوبه تا اخر قضیه رو نرفتما
خیلی دوستت دارم چون هم توی پوشک گرفتن هم توی شیر گرفتن کمکم کردی و اذیتم نکردی فقط من و پسری بودیم دیگه هیچ کسی دخالتی نداشت با اینکه خیلی ها می گفتن زمانیکه می خواهیم از پوشک بگیریم میریم از محیط خونه بیرون و دور میشیم تا یاد شیر نیوفتی ولی شما اذیت نکردی و هیچ جا هم نرفتیم و خونه ی خودمون بیشتر خوش گذشت و عالی بود الان هم بابت قضیه ی پوشک خیلی خوشحالم که کوتاه نیومدم و دنبال قضیه رو گرفتم و الان هم خودت راحتی هم مامان آخرین پوشکی که استفاده کردم برات خشکه خشکه که اون و نگه داشتم برات یادگاری
مبارکت باشه نازنینم هم پوشک گیریت هم از شیر گرفته شدنت هم آقا شدنت هم مرد شدنت
دیگه واقعا مرد شدی ای جون دلللللللللللللللللللللللللللللللم