خرداد 94 بدون موضوع
سلام عشقم اومدیم باز هم با کلی خاطره اون هم از نوع شیرینش
اول از همه به همه ی دوستای گلمون میگیم طاعات و عباداتشون قبول باشه مارو هم
فراموش نکنن سر نمازهاشون و موقع افطار خیییییییییییییییلی التماس دعا داریم
امسال توی این ماه عزیز همش نگران بودم که اذیت بشم هم به خاطر اینکه امسال بعد از
سه سال روزه میگرفتم و هم اینکه پسرم و نکنه یادم بره و تغذیش خوب نباشه یا من اصلا
حوصله ی رسیدگی نداشته باشم که خدارو شکر به لطف خودش نه تنها اذیت نشدم بلکه
لذت هم میبردم خدارو شکر تغذیت از خواب که بیدار میشی سر جاشه تا موقع افطار که
مامانی بهت ملحق میشهشکمو هستم دیگه همش فکر خوردنم
خدارو شکر میکنم اول از همه به خاطر سلامتی که بهمون داده دوم به خاطر همه ی نعمت
هاش که مهمترین نعمتش توی زندگی من بعد از سلامتی و بابا جونی پسر نازمه خدارو شکر
که شما هم همکار خوبی هستی برای من خییییلی آقا شدی و آروم فکرشم نمی کردم که
اینقدر زود بزرگ بشی انگاری که میدونی مامان روزه است اصلا شلوغ کاری های قبل از ماه
مبارک و نداری و من هم به همه ی کارهام میرسم با این بی حوصله گیه ماه رمضان
خلاصه که نفس منی دیگه عسللللللللللللللللم
یه سری عکس هاته که از قبل ماه مبارک مونده برات میزارم
نگی مامانم باز هم تنبل شد نه پسرم سیستم مشکل داشت تا بابا جونی درستش کنه شد
ماه رمضان و دیگه مامان وقت پشت سیستم نشستن و نداشتم دیروز می خواستم انجام
بدم که موس و کیبورد با هم ییهو ناسازگاری کردن و کار نکردن دیگه تا امروز مشکل برطرف
شد الان هم باید زودی بزرام و برم که به افطاری برسم
خب اولین عکست
مربوط میشه به عروسی که رفته بودیم
اینجا یه دل سیر گریه کردی ها از چشمات معلومه نانازم
تنها مشکلی که من با شما دارم از اول بچگی و ترک هم نکردی همینه عروسی که میریم تا
موزیک روشن نشده ساکتی واااااااااااااااااااای به روز من که روشن بشه شما هم روشن
میشی برای گریه تا زمان شام
البته اینجا دیگه کاری کردم که عادت کنی و بهتر هم بود یه کاغذ و مداد دادم بهت و
مشغولت کردم تا یادت بره که زودی ساکت شدی
به دختر مردم داری میخندی
اینجا هم که دو تا نفس کنار همن میشه نفس تو نفس برای مامان
اینجا هم فردای همون روزه یه تهران گردیه سه نفره از صبح تا شب خیییییییییلی خوش گذشت
زشته بچه جان این چه کاریه
ژولیدگی موهات به خاطر لالاته .رفتنی توی ماشین خواب بودی رفتیم اول پل طبیعت از
خیابون اصلی بسته بود تا دم پل باید پیاده میرفتیم که چون شما خواب بودی برای بابا جونی
سخت بود من ترجیح دادم که نریم در عوضش رفتیم یه مغازه ی پر از شکلات برات از اینا
خریدم عکسش پایین هست
یه سری شکلات های کوچولو دیگه هم بود که توی راه برگشت میل فرمودین
نهار هم بیرون خوردیم
همش چشمت به میز بغلی بود اون ها هم بدشون نمیومد که با شما بازی کنن
نوش جونت
لباس هات حسابی کثیف شده بود عوض کردم بعد از نهار رفتیم سراغ آکواریوم ماهی بخریم
اینجا دیگه داشتی حسابی شلوغ میکردی که من و شما اومدیم بیرون تا بابا جونی به کارهاش برس و با دقت خرید کنه .اب میوه خریدم برات تا مشغول باشی آب میوه ی مورد علاقت هم شده انبه
این هم ژست شما موقع دیدن کارتون
نمایی دیگر
این ماشین و کج گذاشتی روی پشتی نمی افتاد اینقدر ذوق میکردی که نگو
تازه هم از حمام در اومدی
نکته ی قابل توجه این عکس لاک های شما میباشد هر زمان که من لاک میزنم یا باید شما خواب باشی که بزنم یا اینکه یواشکی بزنم بیدار هم باشی اینه بساطمون که به من هم بزن
این ماشینت با اینکه جدید هم نبود ولی برای شما تازگی داشت یه مدت شده بود وسیله ی
بازیه شبانه روزیه شما به هیچ اسباب بازی نگاه نمیکردی فقط این هر جا هم میزفتی با
خودت میبردی حتی موقع خواب بغلش میکردی می خوابیدی
این هم سوغاتیه داییه که برات از مشهد آورده بود
آلبالو خشک کرده بودم از پارسال مونده بود هر روز می خواهی میگی آلو
وسایل بازی شما جارو برقی و ماشین لباس شویی کم بودن یخچال هم اضافه شده در فریزر و باز می کنی و میری توش دالی بازی میکنی
بعضی از عکسات به من جووون تازه ای میده نمونش هم این عکساته وااااااااقعا قشنگه
البته موهاتم خودم مرتب کردم آرایشگری شدم برای خودم البته نمی خوام موهات و کوتاه
کنم می خوام بلندش کنم فقط مرتبشون کردم کوتاه نکردم
وقتی که میبینی رادین ساکته بدون که داره یه کاری میکنه ساق دست مامان جون تو پای رادین چه میکنه؟
به قول سریال پایتختی ها خنده می کنی؟
اولین روز ماه رمضان و اولین سفره ی افطارمون در کنار پسر نازم