رادین جونرادین جون، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

رادین عشق مامان وبابا

نازنین پسرم همین که تو را دارم بهترین هدیه ی, خدارو دارم

رادین کوچولو ی ناز

سلام پسر قشنگم فرشته ی مهربون و دوست داشتنی مامان فردا شما عزیز دلم میری توی 4 ماهگی که از این بابت خیلی خوشحالم الان هم بعد از یه کوچولو شیطنت و گریه مثل یه فرشته گرفتی و خوابیدی .خوابیدنات خیلی نازه طوری که امروز صبح اینقدر بوست کردم که از خواب بیدارت کردم و عصبانیت کردم دارم تلاش میکنم تا چند روز دیگه عکسای نوزادیت و بزارم تو وبلاگت تا اینجا پر بشه از عکسای نازت دوستت دارم کوچولوی مامان ...
6 اسفند 1391

کوچولوی مامان

رادین مامان امروز قراره که مهمون بیاد خونمون  برای دیدین شما و شما از ظهر پیش مامان جون هستی و منم ندیدمت خیلی دلم برات تنگ شده زودی بیا شما رفتی خونه ی مامان جون که من به همه ی کارام برسم الان هم کارام تموم شده و اومدم اینجا که یه سری به کلبه ی کوچولوت بزنم و بهت بگم که چه قدر دلم برات تنگ شده بابا هم بی قراره دیدنته و به من می گه که زنگ بزنم  ببینم اگه بیدار شدی بیادو بیارتت الان زنگ زدم به مامان جون گفت که خوابیدی و بیدار شدی میایی خونه خیلی دوستت دارم عزیز مامان ...
26 بهمن 1391

تولد رادینم

وزنت موقع تولد  3300 گرم بوده قدت :50 سانتی متر بوده که دکترت میگفت از 45 سانتی متر به بالا جز قد بلندا حساب میشه  قربون اون قدو بالات برم پسر رشید من دور سر :3500 سانتی متر   دور سینه :3300سانتی متر ساعت14:45 تاریخ تولد:6 آذر ماه سال 1391 روز 2 شنبه بوده وای عزیز دلم نمیدونی که چه لحظه ای قشنگی داشتم اون روز یکی از به یادموندنی ترین روزهای زندگیم بوده زمانی که صدای گریت و شنیدم اشک بود که از چشمام میومد البته اشک شوق بود فقط ثانیه شماری میکردم که هرچه زودتر نشونت بدن که همین هم شد بعد از 5 دقیقه که بند نافت و بریدن و تمیزت کردن اون صورت تپلی و سفیدت و که دیدم دوست داشتم زودتر ب...
20 بهمن 1391

رادینم دوستت دارم

این اولین مطلبیه که برای رادینم بعد از تولدش میزارم مامانی خیلی خوشحالم از اینکه پیش من و بابا جون هستی و همیشه خدای بزرگ و هزاران بار شکر میکنم که یه نی نی سالم و ناز بهم داده که تاعمر دارم این محبتش و فراموش نمی کنم باز هم میگم خدایا شکرت رادین مامان زمانی که به دنیا اومدی 3کیلو و 300 گرم بودی یه نی نی توپولو بودی که بعدا عکس یه روزگیت ومیزارم تا 40 روزگیت که یه کوچولو نق نق و بودی و زیاد گریه میکردی که مامان جون به دادم رسید ولی الان آقا شدی و الان هم ساعت 3 نیمه شبه شما مثل یه فرشته ی مهربون که خدا از آسمون برام فرستاده  خوابیدی و من وقت کردم بیام اینجا و یه سری به وبلاگت بزنم خوب بخوابی فرشته ی مامان .خ...
20 بهمن 1391

تولد رادین

همونطوری که نوشته بودم رادین در تاریخ 6 آذر 1391 روز دوشنبه ساعت 14:40 در بیمارستان نجمیه به دنیا آمد که یکی از قشنگترین روزهای زندگی من و همسرم بود، الان هم 2 ماه و 12 روزش می باشد. خیلی خوشحالم که خدا یه پسر اول سالم بعد خوشگل بهم داده که خیلی دوست داشتنیه ان شالله در اولین فرصت عکساش و میزارم ...
18 بهمن 1391

تشکر از دوستان رادین جون

با سلام اول از همه از همه ی دوستای گلم که زحمت کشیدن و به ما لطف داشتن و تولد رادین و تبریک گفتن تشکر می کنم ممنون از این همه لطف و محبتتون و همچنین یه معذرت خواهی بزرگ به این دوستان که دیر جواب محبتشون و میدم چون واقعا بعد از به دنیا اومدن رادین تمامی وقت من و همسرم و رادین پر کرده بود وقت نمیشدم سر بزنیم به شما عزیزان خوشحالم از اینکه باز هم پیشتون هستم و از این به بعد بیشتر با رادین بهتون سر میزنم ...
18 بهمن 1391