اذر 92 خونه ی مامانی
پسر قشنگم اول از همه از آب و هوای شهرمون بگم که هفته ی پیش آلودگی
هوامون شدید بود طوری که از خونه که بیرون میرفتیم می تونستیم احساس کنیم خیلی وحشتناک بود ولی به لطف خدای مهربون و به خاطر دل پاک شما نی نی ها بارون گرفت الان 5 روزی میشه که هوامون بارونیه و 3 شب پشت سر هم بارون خیلی قشنگی میومد 24 ساعته قطعی نداشت در قبالش دیروز که بارون نبود هوای تمیزی و داشتیم ولی خیلی سرد شده به خاطر برکت ماه آذر دیگههههههههههههه
واما دیر اومدن من توی این چند وقته کلا زندگی من شما شدی که از این بابت به خودم می بالم که سروری مثل شما دارم و بهش خدمت میکنم این یه نوع افتخاره عزیزم
واینکه توی تدارک جشن تولدت بودم که بابا جونی پیشنهاد داد که امسال تولدمون 3 نفره باشه بدون هیچ تمی و بدون هیچ مهمونی حرف متینی هم زد و گفت که شما که زیاد متوجه جشن تولد نمیشی امسال که ناراحت بشی که چرا جشنی نگرفتیم ولی یه جشن 3 نفره میگیریم که در آینده ناراحت ثبت اولین جشن تولدت نباشی .قرار بر این شد توی روز تولدت یه جشن 3 نفره داشته باشیم بعد از اون یه مهمونی خودمونی داشته باشیم . مامانی این هفته نمی تونست بیاد قرار بر این شد هر وقت اومد یه جشن خودمونی با کلی عکس و خاطره ی قشنگ داشته باشیم نگران نباش پسرم حواسم بهت هست
دیروز هم خونه ی مامانی بودیم همه بودن عمه های شما عموهای شما همه با خانواده دور هم جمع بودیم که روز خوبی بود بسیار خوش گذشت
خبرهای بعدی هم بمونه توی وقتش میگم فعلا تا همین جا بسه
دوست دارم هوارتا