رادین جونرادین جون، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

رادین عشق مامان وبابا

نازنین پسرم همین که تو را دارم بهترین هدیه ی, خدارو دارم

ساعت عاشقی 14:48

1392/9/6 14:48
نویسنده : مامان رادینی
284 بازدید
اشتراک گذاری

صبح ساعت 10 با مامان جونی و بابا جون رفتیم بیمارستان و اول رفتیم خونه

ی مامان جونی از زیر قران ردشدیم و راهی بیمارستان شدیم لحظه ی

قشنگی بود بدون هیچ ترسی و با ذووووووووق فراوان


نا گفته نماند که شب قبلش اصلا نخوابیدم همش خواب بیمارستان و می دیدم

و صبح هم ساعت 6 بیدار شدیم و یه کوچولو دعا خوندم تا ساعت 8 بعد از اون

هم بابا رو بیدار کردم و راهی خونه ی مامان جونی شدیم و با هم رفتیم

بیمارستان من و بابا برای تشکیل پرونده رفتم بالا و مامان جونی پایین موند

همش دلم پیش مامانم بود که تنهاست و فکرش پیش منه بعد که من رفتم

برای آماده شدن و بابا رفته بود پایین مامان و آورده بود بالا ولی من نمیدونستم

همش دلم پیش مامان بود نیشخندبچه ننه ام دیگه


خلاصه تا فشارمون تنظیم بشه و سرم تموم بشه شد ساعت 2 که صدا کردن

و رفتیم برای دیدار مادر و فرزندی قبلش یه خانم دکتر خیلی مهربون اومد و

صحبت کردیم و آروم شدیم و گفت جای هیچ نگرانی نیست و از این حرفا ولی

من اصلا نگران نبودم ذوق داشتم تاببینمت خلاصه ساعت شد 14:48 دقیقا و

شما با صدای خیلی قشنگی به دنیا اومدی  5 مین بعد از به دنیا اومدنت

دیدمت و خیلی دوست داشتم بغلت کنم که نمیشد باید میرفتی اتاق نوزادان

توی راه هم شمارو به باباجونی و مامان جونی نشون داده بودن  و بابا جونی

می گفت پرستاره خیلی خوشش اومده بود می گفت اگه مامانش میگذاشت

امروز  پیش من بمونه خیلی خوب میشدنیشخندانگار که الکیه


خلاصه اینکه همه از اون زمانی که وارد بیمارستان شدیم تا لحظه ی تولدت و تا

فردای اون روز تلفن ها ادامه داشت و محبتاشون کم نمی شد ممنون از

همشون مخصوصا دایی جونی و خاله جونی که خیلی به فکر من و پسر گلم

بودن ان شالله بتونیم جبران کنیم بغل

خییییییییییییلی دوست دارم و تولدت باز هم مبارک

در این لحظه پسری رسما متولد شد

هوررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررا

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

تو ت فرنگی (مامان علیرضا)
6 آذر 92 15:04
سلام خاله بازم تولدت مبارک باشه بیا وبلاگم کادوی تولدت رو بردار هر چند ناچیزه دیگه ببخشین
مامان رادینی
پاسخ
واقعا شرمندمون کردین
fateme
6 آذر 92 15:44
yadesh b khir mobark bashe radin joon mamane radin khob lahzee dashtii ey val
مامان رادینی
پاسخ
ممنون عزیزم واقعا لحظه ی قشنگ و به یاد موندنیه
عمه ي طاها كوچولو
6 آذر 92 15:56
سلاااااااااااااام تولد تولد تولدت مبارك مبارك مبارك تولدت مبارك بيا شمعا رو فوت كن تا صد سال زنده باشي دست دست... . . . . دستا شله..... . . . . . اها بياااااااا...... . . . . . . دست دست.... . . . قرش بده.... . . . ههههه تولدت مبارك كوچولو الهي هميييييييشه تنت سالم و دلت همييييييييييييشه شاد باشه به ما هم سر بزن خوشحالمون ميكني
مامان رادینی
پاسخ
الان میان میگیرنتون محرمه شما تولد و رقص و پایکوبی گرفتی عززم ممنون از این همه محبتت خوشحالمون کردی قدم روی چشم ماگذاشتین چشم حتما میاییم
ارلا
6 آذر 92 21:27
روی شما به سرخی انار. شب شما به شیرینی هندوانه ، لبتان مانند پسته خندان ، عمرتان به بلندای شب یلدا، و غم هایتان به کوتاهی روزش باد .
مامان رادینی
پاسخ
شب یلدای شما هم پیشاپش مبارک
mamane radin
7 آذر 92 18:02
tavalooodettt mobarakkk gole ghashangammmmm digeee bebakhshid khaleee jooon ageee dir shodddd
مامان رادینی
پاسخ
مثلا قرار بود خاله جونم شما زود به زود بایین نه به خار من هاااااااااا به خاطر رادین جوووووووووووون قربونش برم از طرف من ببسوش