واکسن 6 ماهگی رادینی
پسر باهوشم سه شنبه من و شما و دایی جونی و مامان جونی رفتیم برای زدن واکسن
بعد از قد و وزن که همه چیز نرمال بود و خانم دکتره توضیح داد که از این به بعد چه غذاهایی و به عنوان غذای کمکی باید بخوری البته همه چیز و خودم می دونستما فقط گوش دادم که دلش خوش باشه
خلاصه نوبت واکسنت هم که شد واکسن و زدیم و طبق معمول شما هم گریه کردی و تا رسیدیم خونه ساکت شدی چون پیش دایی بودی ساکت بودی شما دایی خییییییییلی دوست داری زمانی که صدای دایی و میشنوی اگه در حال گریه هم باشی ساکت میشی و میخندی به خاطر همین خیالم راحت بود
واما واکسن:
بر عکس دو تا واکسن قبلیت که خیلی اذیت کردی و گریه کردی و تب کردی این واکسن خداروشکر خوب بود و شما آروم بودی و اصلا گریه نکردی که خداروشکر میکنم
یه چیز جالب دیگه که شما از دیروز تا به الان جیغ زدن یاد گرفتی و نانای کردن تا یه آهنگ میشنوی سریع دستات و تکون میدی خییییییییلی عسل میشی وقتی نانای میکنی
الان هم بغلم نشستی و با هم تایپ میکنیم و شما نمیزاری من بیشتراز این تایپ کنم
باقیش بمونه برای بعد