شب قدر 92
عسل مامان امشب شب قدره شب 19 ماه رمضانه که بعدا که بزرگتر بشی متوجه میشی یعنی چی و چه اتفاق خاصی افتاده توی این شب
یادش به خیر من و بابا جونی هر سال شب های قدر خونه نمی موندیم و میرفتیم احیا خیلی حال خوبی داشت و فضای آدم و عوض میکرد احساس سبکی مخصوصا به من دست میداد ولی خب خوشبختانه و از لطف خدای بزرگه که ما دو ساله نمی تونیم بریم پارسال به خاطر شما که توی راه بودی و زیاد نمی تونستم یه جا بشینم و امسال هم به خاطر شما نازنین پسر که هم بد خواب میشی و نمی خوابی توی شلوغی هم اینکه هوا گرمه ان شالله سال های بعد که آقا تر شدی با هم میریم
ناناز مامان شما از امروز از صبح تا زمانی که بخوابی کلمه ی دد رو یاد گرفتی و می گفتی و من هم کلی ذوق میکردم که دیگه کم کم به زبون افتادی فقط نمی دونم چرا تنبلی می کنی و 4 دست و پا نمیری عوضش با روروک مثل باد به این ور و اون ور میری از صبح هم به خاطر گرمی وحشتناک هوا چشمات اسیب دیدن از گرما و همش اشک میومد یا به قولی قی کرده که خدارو شکر شست و شو دادم بهتر شدی و با استراحتت ان شالله تا فردا بهتر هم میشی ویروس جدیده دیگه چه میشه کرد قشر آسیب پذیرمون هم شما نی نی های ناز هستین که ان شالله از هر اسیبی همیشه در امون باشین
آمین
شما عسل مامان امروز زود خوابیدی گوش شیطون کر ساعت 1 دیگه خوابیدی نزاشتی ساعت 3 برعکسی دیگه شبای احیا یعنی شب !شب زنده داری شما بقیه شبا زنده دار بودی و امشب خوابی
شما بخواب نانازم ما احیای شمارو نخواستیم خدا خودش قبول می کنه
خوب بخوابی فرشته ی کوچولوی من