مرداد 92 و شیطنت های رادینی
خدارو همیشه به خاطر موجود نازنینی به نام رادین شکر می کنم
خدارو شکر می کنم که سالمی و سر حال
خدارو شکر می کنم که اون بالایی به یادمون هست و خواهد بود با وجود خطاها و بدی های بنده هاش
خدارو شکر که شما عسل مامان و بابارو بهمون داده تا امانت داری مون و به خدا ثابت کنیم که چه طور از فرشته ی کوچولوش مواظبت می کنیم تا بزرگ بشه و عاقل بشه و روی پای خودش بایسته
باز هم میگم خداروشکر
خدارو شکر که سلامتیت و به دست آوردی و باز هم اوون خنده های قشنگت به روی لب های نازت برگشت و زندگیمون و 100 چندان برابر رونق بخشید
پسر نازم توی این چند روزه که گذشته 6دونگ حواسم بهت بوده که خدایی نکرده چیزیت نشده و باز هم کسالت بیاد سراغت
24 ساعته چشمم بهت ماشالله هزار ماشالله روز به روز شیطنتت بیشتر میشه دیگه نمیشه به هیچ عنوان حتی برای چند ثانیه چشم ازت برداشت هر وسیله ای و که قادر باشی بهش دست بزنی و دوست داری بلند کنی. دیگه متوجه نیستی که خطرناکه
امروز سینما خانواده هارو بلند میکردی سوار بر روروک بودی و طوری میشد که پایه های روروک میرفت روی هوا و سریع به دادت میرسیدم که خدایی نکرده باز هم زمین نخوری
دردری هم شدی به طور وحشتناک تا ساعت5 بعد از ظهر میتونم داخل خونه نگهت دارم دیگه بعد ازاون خودت با روروک میری سمت در اتاق که یعنی بریم ناچارن برای چنددقیقه هم که شده باید ببریمت بیرون حتی توی پارکینگ هم که شده
امروز از صبح شاید 4بار شد که خونه رو جمع کردم و باز هم شما شلوغش کردی 2بار گردگیری کردم که اثر انگشت هات روی شیشه ها بود 2 بار هم جارو برقی کشیدم میوه می خوری پوستش و لطف می کنی میریزی روی فرش
امشب هم چون مهمون داشتیم ناچار بودم که دنبالت باشم و خراب کار یهات و جمع کنم شما هم طبق عادت همیشه راس ساعت 2 خوابیدی
خوب بخوابی و خوابای آلبالویی ببینی
بوووووووووووووووووووووووووووووووس