عید سعید قربان مبارک
عسل مامانم عیدت مبارک
این عید هم مثل خیلی اتفاقای دیگه اولینه
یعنی اولین عید قربان پسر قشنگمه
اولین عیدیه که امسال پیشمونی و ان شالله خدا 120 تا از این عید ها بهت نشون بده
آمین
پسر قشنگ مامان. امروز از صبح که با هم بودیم خیلی به دوتامون خوش گذشت خیلی زود گذشت
یک عالمه بازی کردیم و بعد از 3 ساعت بازی شما یک ساعت خوابیدی و من هم تند تند کارام و انجام دادم و زمانی هم که بیدار شدی یه کوچولو دوپینگ کردیم. عصرونه خوردیم و شما شروع کردی به خراب کاری
اول اینکه عروسک های پت و مت و برداشتی و پای یکیشون و شکوندی و کلاه یه دونش و در آوردی و بعد سرش و از گردن شکوندی بعد هم بینوا رو پرت کردی رو زمین و شروع کردی جویدن کلاهش که خوبه دیدم و سریع از دهانت درش آوردم آخه این بیچاره هارو خدا زده شما دیگه چرا میزنیشون
واینکه یه مجسمه ی تزیینی داشتم اون هم زدی و شکوندی دست گلت درد نکنه قربونت برم من
فدای سرت
شب هم خونه ی مامان جونی بودیم و نیم ساعت پیش رسیدیم خونه اونجا هم خییییییلی خوش گذشت بهمون
این هم خرابکاری امروزت
بیچاره ها دلم براشون میسوزه چه کشیدن امروز از دست رادین