رادین جونرادین جون، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

رادین عشق مامان وبابا

نازنین پسرم همین که تو را دارم بهترین هدیه ی, خدارو دارم

روزهای آغازین محرم

1392/8/17 2:29
نویسنده : مامان رادینی
261 بازدید
اشتراک گذاری

عسلم امروز سومین روز از محرمه همه جای شهر بوی محرم و نشونه های محرم و داره

با بابا جونی رفته بودیم برای شما لباس بگیریم (سقایی) که نداشت گفت فردا میاریم که امسال پسر قشنگم برای اولین بار و اولین سال این لباس و به تنش میکنه

فردا هم روز جهانی علی اصغره و همه ی شیر خواره ها دور هم در داخل مصلای تهران جمع میشن من هم خیلی دوست داشتم که شما رو ببرم آخه یکیش اینه که ساعتش خیلی بده 8 صبح و دوم اینکه شما بد خواب میشی آخه ما فردا شب مهمون داریم مسیحا جونی می خواد بیاد خونمون اگر شما بد خواب بشی وزود بلندت کنم دیگه تا شب برنامه دارم باهات نمیزاری پا از رو پا بردارم و همش بغلمی به خاطر همین ترجیح میدم که نبرمت ولی دلم همش اونجاست اشکالی نداره در مقابلش به بابا جونی می گم چند شب پشت سر هم ببرت هیئت که حداقل جبران بشه

دیگه کم کم داریم به تولد قمریت نزدیک میشیم آخی نازی پارسال توی این روزها دیگه چیزی به .به دنیا اومدنت نمونده بود درست فردای عاشورا هر روز خودم و آماده تر میکردم و خونه رو مرتب میکردم و لباسات و جمع میکردم و آماده ی اومدنت بودم آخی نازی چه روزهایی بود یادش به خیر

حالا نزدیکش که شدیم حتما برات مطلب میزارم نگران نباش

خوب بخوابی دوست داشتنی من

راستی تا اطلاع ثانوی آهنگ وبلاگ قطع میشه ماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان امیرعطا
19 آبان 92 14:25
التماس دعا رادین جون. خاله رو هم دعا کن.وااااااااااااااای چه قدر اینجا با کلاس شده چه ویرایشی شده نی نی وبلاگ
مامان رادینی
پاسخ
چشم خاله حتما همینطور شما