رادین و مسیحا
امشب عمو جون با خانواده خونه ی ما بودن خیلی خوش گذشت
صبح که از خواب بیدار شدی دایی جون اومد دنبالت و بردت خونشون و 3 ساعتی پیش من نبودی و من به کلی از کارام رسیدم از جمله اتو کشی لباسا که با شما محاله اینکارو بتونم انجام بدم از بس که علاقه به وسایل برقی داری و میایی سمت اتو به خاطر همین اتو کشیدن من 1 ساعت طول میکشه ولی امروز خوب بود توی این مدتی که نبودی من فکر کنم 10 بار شد که زنگ میزدم و حالت و می پرسیدم که در آخر صدای خاله رو در آوردم
خلاصه عمو جونی با مسیحا و زن عمو جون هم ساعتای 6 اومدن که کلی شما با مسیحا بازی کردی آخه شما مسیحا جونی و خیلی دوست داری .
روی هم رفته شب عالی بود و شما هم از خستگی زیاد زودی خوابیدی ساعت11
خوب بخوابی بهترینم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی