رادین جونرادین جون، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

رادین عشق مامان وبابا

نازنین پسرم همین که تو را دارم بهترین هدیه ی, خدارو دارم

تاخیر یک ماه و خونه تکونی

1392/12/12 1:35
نویسنده : مامان رادینی
359 بازدید
اشتراک گذاری

آخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ که چه قدر دلم برای اینجا و این کلبه ی قشنگ و به خصوص دوستای گلمون تنگ شده بود


اول از همه از خاله ی عزیززززززززززززززززززززززززم دوست داشتنیم (مامان امیر عطا جونی) تشکر میکنیم که توی این تاخیر یک ماه مارو مورد محبت خودشون قرار دادن و با پیام هاشون گرمی بخش بودن برای ما .ممنون خاله ی مهربونم شرمندم کردین به خدا


واما حرفای نگفتمون بعد از آخرین پستی که برات گذاشتم پسر قشنگم یک

ماه میگذره فردای اون روزی که من برای شما آخرین پست و زدم خاله زهره

(همسایه) خبر داد که یه مراسمی دارن که جمعیتشون زیاده و خونه ی

خودشون همه جا نمیشن از ما خواستن که مردونه خونه ی ما باشه زنونه خونه

ی خودشون ما هم با کمال میل قبول کردیم خلاصه به گفته ی خود خاله زهره

تمامی اسباب بازی های شما باید جمع میشد نیشخنداز دست بچه های شیطون

فامیلشون که مبادا وسایل شما خراب بشه خلاصه من هم 3 روز فقط توی اتاق

شما داشتم وسیله جمع و جور می کردم و یه سری وسایل بزرگ وگذاشتم

جلوی در کمدت تا باز نشه و نصفی از وسایل ها هم جلوی سیستم بود تا آخر

هفته یعنی تا یک هفته من نتونستم از سیستم استفاده کنم گریه

این ازاون هفتمون تااینکه مهمونی تموم شدو من تا2 روز بعداز اون داشتم

وسیله هارومی چیدم گریهچه قدر سخت بود همون هفته هم قرار گذاشتیم با

بابا جونی که خونه تکونی وشروع کنیم برای آخر هفته که دیگه کارهامون نمونه

برای روزهای آخر سال که 2 تا از دوستای قدیمیمون که تا به حال نیومده بودن

خونمون قرار گذاشته بودن که بیان خونه ی ما به همین علت می خواستم

سنگ تموم بزار که گذاشتم چندروز ی هم درگیر بودیم اینطوری. بعدازاون عقد

پسردایی بنده بود و اتفاق مهم اینجاست کههههههههههههههههههه


یه شب من و باباجونی با شما رفتیم بیرون برای خرید از بد روزگار ساک شمارو

من گذاشتم توی ماشین بریم و زودی برگردیم رفتیم و برگشتیم دیدیم قفل

ماشینی که دزد گیر داره رو شکوندن و ساک شما رو بردن واااااااااااای که چه

شب بدی بود لباسای نو شما که تازه خریده بودم و دمپایی که مامان جونی

با1000 ذوق برات خریده بود و کلی وسیله ی به درد بخور من اعم از دوربین

عکاسی و کیف پول وگواهینامه و عابر بانک من و که توش بود برده بودن  اصلا تا

یک هفته حال  و روز خوبی نداشتم می خندیدم تا کسی متوجه اعصاب داغونم

نشه مخصوصا بابا


بابا هم مشخص بودکه ناراحته ولی چه کنیم دیگه رفته بود به همین علت تا یک

هفته بعد از اون هم نمی تونستم بیام اینجا و حال و روزبدم و بزارم و برم ترجیح

دادم که نیام ولی به کوری چشم اون دزد لعنتی رفتم یه دوربین خریدم تا

چشش در بیاد


آمین

2 هفته ای هم بود که خونه تکونی داشتیم وااااااااااااااااااااااااااااااای چه خونه

تکونی سختی بود توی این چندسال زندگیم که از خدا عمر گرفتم هیچ سال به

اندازه ی امسال سخت نبود خیلی اذیتم کردی اصلا هماهنگ نبودی یا بغل

بودی یا گریه می کردی مهمتر از همه این بود روی خوابیدن هات و استراحتات

حساب باز کرده بودم که خدارو شکر اون هم انجام نمیدادی اگر مامان جون نبود

من هنوز که هنوزه توی یه دونه اتاق مونده بودم مامان جونی صبح هامیومد

کمکم تا ساعت 5 بعد ازاون بابا میومد مامان جونی شمارو باخودش میبرد تا من

به کارهام برسم ولی تمومی نداشت که کار. 2سال بودخونه تکونی نکرده بودیم همه جا دوده بود پاک کردنش سخت بود .


ممنون مامان گلم ایشالا خدا عمر باعزت بهت بده وسایه ات همیشه بالای سر ما باشه که همه میدونیم که چراغ خونمون شمایید

خیلی دوستت دارم مامانم ماچ

کارهامون تقریبا تموم شد و امروز رفته بودیم خرید برای خونمون فردا هم اگه خدابخواد خرید برای شما تا ببینیم چی میشه

این هم از تاخیر ما ایشالا از این به بعد بیشتر میام به این خونه ی قشنگت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان روژینا
12 اسفند 92 9:07
عزیزم ماشالا سرت خیلی شلوغ بوده پس!!!!!!!!!!!! خسته نباشی گلم
مامان رادینی
پاسخ
سلامت باشی خانم گلم
مامان امیرعطا
13 اسفند 92 0:43
سلام. وای نمیدونین الان که پیامتونو تو وبمون دیدم تا چه حد ذوقیدم.. وای که چقدر دلتنگتون بودیموای چقدر اتفاق!!! .... خدارو شکر که ضرر مالی بهتون نخورده. ایشالله خدا خودش میذاره تو کاسه اون دزد نامرد. بعدشم واقعا خسته نباشین.. میدونم با این وروجک ها خونه تکونی یعنی چه؟؟ خدا مامان گلتو براتون نگهداره و عمر باعزت به ایشون بده. خیلی خوشحالم که خوبین.
مامان رادینی
پاسخ
باز هم افتخار به خاطر داشتن این خاله ی مهربون و دوست داشتنی و عطا جونیه خودم
مامان امیرعطا
16 اسفند 92 23:27
وای ببخشین منظور ضرر جانی بود نه مالی تو پیا قبلی.
مامان رادینی
پاسخ
خاله پیام هاتون تازه امروز رسیده به دستمون