سرماخوردگی
رادین مامان اومدم بهت بگم که شما اولین سرماخوردگی زندگیت و خوردی
از اون چیزی که میترسیدم سرم اومدم همیشه از این میترسیدم که شما حداقل امسال زمستون و سرما نخوری که خوردی
که این سرماخوردگی میتونه از بابا جون هم باشه چون بابایی 2روزه که سرما خورده و اینکه من شمارو جمعه برده بودم خونه ی عمو حسین و ناچار شدم که ببرمت حمام اونجا خونه ی عمو یه کوچولو سرد بود فکر کنم اونجا هم سرماخوردی
خلاصه اینکه پسر نازم شما از صبح بی حالی و همش در حال سرفه و عطسه کردن هستی و اصلا حال نداری
مامان امروز چشمای قشنگت و درست ندیده و نتونستم با پسرم بازی کنم چون همش بی حال بودی
فردا قراره که با بابایی ببریمت پیش دکتر قبادی که زوده زود خوب بشی .دکتر شماست که از روز اول پیش ایشون بردمت
به امید سالم بودن و سالم دیدنت پسر نازم
آمین
دوشنبه 7 اسفندماه سال 91
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی