13 بدر 94
واما 13 بدر
آخ که چه قدر خوش گذشت هر چی بگم کم گفتم
بزن و بکومون که سر جاش بود بازی های بچه گانمون سر جاش بود خوراکمون سر جاش بود ماشین گردیمون سرجاش بود اصلا انگار اون روز نوجووون شده بودیم همه ی کارهامون به قولی بچه گانه بود
ایشون امیر خان هستن 3روز از شما بزرگترن و خییییییلی نازن هم خودش هم خونواده ی گلش
قهر کردی سر توپ
آش رشته ی واااااااااقعا خوشمزه به من که خیلی چسبید
این هم منقلمون
قبل و بعد از عمل
شما و امیر داخل استخر پر از خالی آب
قربون اون نشستن برم من
اگر شما نبودی که نهاری در کار نبود همه ی کارها با شما بود عسلم
نوش جوووووووووووووووونت
چایی ذغالی
بعد از کلی بازی کردن و بعد از نهار یه خواب در کنار بابا جونی میچسبه ها
بعد از اینکه بیدار شدی نزدیک غروب بود و هوا داشت سرد میشد که لباسات و عوض کردم و لباس گرم پوشوندم
برای بار دوم منقل روشن شد
قبل از عمل بعد از عمل
قرونت برم من پادشاه زندگی من
در پایان
اخییییییش تموم شد پست بعدیت میمونه برای شب های دیگه که از اصلی ترین و خوشمزه ترین پست های امسالته که باید مخفی بمونه تا وقتش
پس تا بعد