اولین دید و بازدید سال نو رادین
بعد از سال نو من دوست داشتم که شمارو اول ببرم زیارت با بابا جونی تصمیم گرفتیم که بریم جمکران که یک ساعت بعد از سال نو راه افتادیم به سمت جمکران که خیلی هم خوش گذشت تقریبا اولین مسافرت راه دور شما هم حساب می شد البته سفر زیارتی چون سفر سیاحتیت و رفته بودیم قزوین
خلاصه جمکران خیلی شلوغ بود ولی خیلی خوش گذشت شما آروم بودی و بیشتر به اطرافیانت نگاه میکردی چون برات تازگی داشت تا بیرون بودی ساکت بودی ولی تا میرفتی توی ماشین گریه میکردی که بریم توی ماشین نمونیم ای دردری
روز اول فروردین رفتیم خونه ی مامان بزرگ(مامان بزرگ باباجونی) بعد خونه ی مامان جونی .مامان جونی چون بزرگتره خیلی ها اومدن به دیدنش خلاصه خونه ی مامان جونی اون روز پر میشد از مهمون و خالی می شد عمو حسین هم اولین مهمون ما بود که روز اول فروردین اومدن دیدنی بابا جونی .چون بابا جونی بزرگتره
روز 2فروردین هم قزوین رفتیم .روز سوم هم که دیروز بود تازه ما شروع کردیم به دید و بازدید تهرانمون که هنوز خیلی ها موندن چون من و بابا جونی عمو و دایی داریم که باید دیدنی اونا هم بریم شما پسر گلم هم دیدنی عموهات هنوز نرفتی چون مسافرتن نیستن ان شالله بیان دیدنی اونا هم میریم .
خب تا اینجا خیالم راحت شد که خاطرا ت نوروزت و ثبت کردم سعی می کنم تا 13 برات بنویسم که چیزی از قلم نیافته
الان هم شما در کنار باباجونی لالا کردی و داری خوابای قشنگ می بینی عزیز دلم
بوووووووووووووووووووووووس