رادین جونرادین جون، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

رادین عشق مامان وبابا

نازنین پسرم همین که تو را دارم بهترین هدیه ی, خدارو دارم

واکسن 1 سالگی

1392/9/20 1:43
نویسنده : مامان رادینی
383 بازدید
اشتراک گذاری

و اما امروز

بالاخره اون استرسی که قبلا گفته بودم فرا رسید واکسسسسسسسسسسسسسسسسن

از دیروز همش پرس و جو می کردم از اون  دوستانی که تازه بچه هاشون و بردن برای واکسن درد داشته نداشته چند تا بود ه از این حرفا که مامان فاطمه جونی خاله مریم گفت که درد نداره و من که با فاطمه مشکلی نداشتم

خلاصه یه کوچولو آروم شدم و فردا صبح با بابا جونی رفتیم بابا جونی به خاطر شما گل پسرش مرخصی گرفته بود که کنارت باشه الحق که حضورش هم امروز بیشتر به من انرزی دادماچ

انگاری که قرار بود من واکسن بزنم جای شما خنده

خلاصه  صبح که از خواب پا شدیم اول صبحونه ی شما رو دادم بعد آمادت کردم علی رغم میل باطنیت که کاملا مشخص بود خوابت میاد و دوست نداری بیدار بمونی ولی چه میکردم دیگه لباس هات و با بی میلی پوشیدی و قبل رفتنت هم سوار تابت شدی و چند تا دونه عکس هم ازت انداختم توی عکسات هم خواب آلودگیت معلومه که میزارم عکسات روی تاب هم اگه باهات حرف نمیزدم همونجا خوابت میبرد آخه حق هم داری رادین و مامان خوش خوابش ساعت 11 همیشه از خواب بلند میشننیشخند

خلاصه رفتیم توی ماشین تا برسیم شما یه چرت کوچولو زدی زیاد شلوغ نبود و زیاد  هم معطل نشدی باز هم حرف های بیخود و اضافه ی بعضی از این کارشناسای بهداشت که فقط اضافه حرف می زنن من هر زمان میرم برای واکسنت پشیمون بر میگردم

قدت خوب بود دور سرت نرمال بود و وزنت هم 11 کیلو بود ماشالله 10000000 ماشالله که می گفتن وزنت زیاده و من هم اصلا توجهی به حرفشون نکردم و نخواهم کرد هر چی دکتر شما بگه که قرار هفته ی بعد ببرمت اون موقع دقیق برات مینویسم که چند کیلویی. روی هر بچه ایی یه حرف میزدن دیگه به یه مادری گفتن که قد بچه ات بلنده مادر هم گفت که چیکارش کنم الان. این مادره نیشخند این هم من خنده

کلی خندیدم.! به خاطر همین حرفاشونه که بیزارم از رفتن به اونجا

خلاصه بعد از گزافه گویی هاشون رفتیم برای واکسن که زمانی که سر سرنگ و زد به دستت گریه کردی ولی بعدش دیگه گریه نکردی جالبش اینجاست که خانمی که واکسن میزد کارش و ول کرده بود داشت با شما بازی میکردنیشخند از بس که عسلی دیگه پهلوون من . قند نبات من دیگه گریه نکرد تا به الان که خوابیدی قربونت برم من که تمام استرس های من و یک جا فروکش کردی همیشه سالم و سرحال باشی بهترینم

این هم عکسای امروز صبحت

 

خوابی؟

یه غروب خیلی خوشگل از خونه ی مامان جونی گرفتم دم اذان مغرب

این هم حمام دیشب پسری

خب لباست کووووووووووووووو زشتهماچ

نفس منی دیگه


 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

توت فرنگی(مامان علیرضا)
20 آذر 92 11:52
سلام به به چه عسکای خوشگل گذاشتی ای جانم ماشالله چقدر نازه ممنون سر زدی منم به شما افتخار می کنم دوستمی عزیزم
مامان مهدی کوچولو
20 آذر 92 16:10
سلام ماشااله چه گل پسری خدا حفظش کنه عزیزم با اجازتون شمارو لینک کردم
mamane radin
20 آذر 92 17:22
khabalooooooooo khodaro shokr ke vaksanetam zadiii aziiizam aman az daste in vaksanha eshala 18 mahegi ro ham mizaniii miree ta 6 salegiiii
مامان رادینی
پاسخ
آره ه خدا 18 ماهگی هم بزنیم راحت میشیم
مامان امیرعطا
21 آذر 92 0:58
ای جونم ماشاله به پسرپهلوون و شجاع خاله.آفرین بهرادین جونی که تحمش این همه بالاست. خیلی باحال نوشتی مامانی حرفهای خانوم بهداشتیارو
مامان رادینی
پاسخ
نظر لطفتونه چه کنیم که حقیقته
مامان مینا
21 آذر 92 12:05
به سلامتی خداروشکر رادین جون اذیت نشددیگه راحت شدین تا واکسن بعدی18 ماهگی
مامان رادینی
پاسخ
ان شالله خدا کنه هر چه زودتر بیاد اون لحظه
مامان امیرمهدی
24 آذر 92 2:41
تولدت مبارک عزیز خاله ایشالا 120 ساله بشی
مامان رادینی
پاسخ
سلامت باشین خاله جونم
mamane radin
24 آذر 92 22:35
aziiizam khososiii barat gozashtam
مامان رادینی
پاسخ
بله خاله ی مهربون دیدم
پرهام ومامانش
25 آذر 92 14:13
عافیتتتتتتتتت باشه گل پسر
مامان رادینی
پاسخ
سلامت باشین خاله جونم
توت فرنگی(مامان علیرضا)
25 آذر 92 17:50
سلام خوبی عزیزم مبارک باشه واکسنش هم به سلامتی فقط یکیش مونده که اونم انشالله به سلامتی رد می کنه خصوصی عزیزم
مامان رادینی
پاسخ
سپاسگزارم دیدم عزیزم
mamane radin
7 دی 92 16:23
age khososiio didi chera javab nadadiiii mamanii kam peada shodii be ma sar nemizaniii
مامان رادینی
پاسخ
جواب دادما خصوصی و الان میام وب