دندون درد
اممممممممممممممممممما
پسرم بهترینم عزیزترینم
مثل اینکه بالاخره من و شما باید دندون درد و از نزدیک مشاهده می کردیم
این چند روز و چند وقته خوب و خوش گذشت هچ اتفاق خاصی نیافتاد هر چی هم بوده خیر بوده
غیر از دیشب که شما ساعت 12 خوابت برد تا ساعت 1 خوابیدی من هم پشت سیستم توی
وب قشنگت بودم که دیدم داری بهونه می گیری توی خواب از جام بلند شدم و اومدم پیشت
دیدم که سر جات نشستی و تا منو دیدی یه کوچولو گریه کردی به خیال خودم و طبق عادت هر
شب گفتم شاید گرسنه ای بهت شیر دادم ولی پس زدی و نخوردی و بردمت سر یخچال آب دادم
گفتم شاید تشنه ای ولی اون و هم نخوردی یک آن صدات بلند شد و بابا بلند شد و بغلت کرد من
هم هاج و واج مونده بودم که چی شده یک آن دیدم که از درد زیاد پاهات و جمع میکنی توی
شکمت الهی که من بمیرم برات اون لحظه ای که دندونت اذیت میکنه
خلاصه گفتم شاید دل درد داری یه کوچولو برات نبات داغ درست کردم اون و هم نخوردی دیگه
بغلت کردم و چرخوندمت باز هم هیچی ساکت شدنت لحظه ای بود و از دوباره شروع میکردی بابا
جونی هر چی اسباب بای بود آورد برات ولی همه رو پرت می کردی این ور و اون ور
دیگه شک نداشتم که دندونته چون از بعد از ظهری هم هر کی بغلت می کرد می گفت که سرش
داغه و تب داره از شانس بدمون هم استامینفونت تموم شده بود خلاصه ساعت 2:30 نیمه شب
شال و کلاه کردیم رفتیم دارو خانه استامینفون و گرفتیم برات و همون جا توی ماشین بهت دادم
اون هم به زور چون به خاطر درد لثه اصلا دوست نداشتی دست به دهانت بزنم خلاصه داروت و
خوردی و 5 دقیقه بعد توی ماشین خوابت برد اون هم چه خوابی با ناله خوابیدی همش توی
خواب ناله میکردی از دیشب هم مرتب استامینوفنت و بهت دادم که اذیت نشی خدا کنه
مثل دیشب نشه و راحت بخوابی امیدوارم
خوب بخوابی دوست داشتنی مامان