رادین جونرادین جون، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره

رادین عشق مامان وبابا

نازنین پسرم همین که تو را دارم بهترین هدیه ی, خدارو دارم

کرج و باغ میوه

1393/4/22 2:23
نویسنده : مامان رادینی
407 بازدید
اشتراک گذاری

عشق من سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااام

از دیروز شروع می کنم که رفته بودیم کرج میوه چینی به یه باغ دعوت شده بودیم

برای  میوه که از اقوام بودن خیییییییییییییییییییییییییییییییلی خو ش گذشت با یک

عالمه میوه مواجه شدیم و هم چیدیم هم خوردیم هم آوردیم محبتخیلی خوش

گذشت و از همین جاازشون تشکر می کنیم که باعث شدن این همه بهمون

خوش بگذره (اقواممون و گفتم)

 

خلاصه اینکه اونجا یه نی نی بود که 3 روز از شما بزرگتر بود و خیلی از کلمات و

می گفت به راحتی ولی شما همش چند تا کلمه می گی و اون هم با التماس

بیشتر هر چیزی که بخواهی اشاره میدی در صورتی که دیگه الان باید کلمه بگی

پسر تنبل من  هم راه رفتنت و دیر شروع کردی هم اینکه برای صحبت کردن هم

تنبلی می کنی نداشتیماعصبانیحالا تصمیمم و گرفتم از فردا بیشتر باهات صحبت

کنم و اگر هم اشاره دادی اجبارت کنم که اسمش و بگی مثلا زمانی که آب می

خواهی دستم و می گیری میری سمت آب سرد کن یخچال و آب می خواهی

چند باری اوایلش گفتی آبه ولی دیگه بعد از اون نگفتی راحت طلب شدی دیگه با

اشاره ولی از فردا ورق بر میگردهخندونک

 

از کارهای شما هم همچنان علاقه به جارو برقی و ماشین هست یعنی قسم

میخورم که روزی نمیشه که چشمات و باز کنی و اشاره ای به جارو و ماشین

نکنی امروز از بس گریه کردی کبود شدی و جارو خواستی تا اینکه مامان جون

دلش سوخت و بهت داد که من گفتم که کار اشتباهیه چند بار گریه کنی و بهت

ندم از سرت میوفته مثل الان که قایمش کردم تا فردا نری توی کمد و باز هم

بخواهی .ببینی نیستش دیگه دست بردار میشی مگر زمانیکه بخوام جارو بکشم

اون هم باید یه فکری کنم یا اینکه بزارم خونه رو کثیفی برداره و جارو نکشم تا

شما یادت بره خنده

این هم چند تا عکس قشنگ از یه پسر قشنگ و دوست داشتنی

 

توی پست قبلی نوشته بودم که کارجدید شما شده پریزهای کولر وخاموش روشن کردن و روی مبل ها ایستادن

نمونش

خوابیدن هنگام تماشای تلویزیون

این هم هنر مامان  که داری استفاده می کنی لواشکی که خودم درست کردمخجالت

خوابیدن  های عجیب و غریب شما

این هم باغ دیروز که داری شیشه ی شیرت و سرپایی می خوری

این هم رادین و یک عالمه میوه روی درخت که هنوز چیده نشده

پسندها (3)

نظرات (4)

مامان امیرعطا
23 تیر 93 1:51
سلام عزیزانم.. همیشه به گردش و باغ و میوه چینی و میوه خوری. به به خوش به حالتون. عزیزم چه پوزیشن خواب های جالبی داری. مامانی اگه در مورد جارو به نتیجه ای رسیدی مارو هم بیخبر نذار. بگو ما هم عمل کنیم. ایشالله به زودی حرف میزنه رادین جونم. تنبل نیست پسملی مامانی.
مامانه آنیتا
24 تیر 93 1:10
آخه الهییی عزیزم چه بامزه خوابیدی
مامان رادینی
پاسخ
\پسری منه دیگه
ღايـــليـــــــــا شاهـــزاده كوچولوي مامان و باباღ
27 تیر 93 23:40
بچه که بودم هر وقت کفشم پاره میشد میرفتم ی کفش دوزک پیدا میکردم میذاشتم رو اون قسمت کفشم که پاره شده بود.... هرچقدم مامانم میگفت اینجوری درست نمیشه منم با لجبازی میگفتم: اسمش کفش دوزک کارش اینه باید کفشمو درست کنه... بعداز چن روز که کفشم همونجوری میموند از حرص کفش دوزکو میکشتم..... عجب مغز متفکری بودم من....
توت فرنگی(مامان علیرضا)
1 مرداد 93 17:28
سلام ماشالله بزرگ شده .خدا حفظش کنه برات .عزیزم یه زمانی می تونستم من بسازم . اگه تونستم برات می سازم اطلاعاتش رو بهت می گم عزیزم.انشالله که بتونم بسازم . گل پسرت رو ببوس از طرف من
مامان رادینی
پاسخ
قربونت چشم حتما