رادین جونرادین جون، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره

رادین عشق مامان وبابا

نازنین پسرم همین که تو را دارم بهترین هدیه ی, خدارو دارم

پایان ماه رمضان 93

1393/5/6 17:41
نویسنده : مامان رادینی
356 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزترینم :

امروز روز آخر ماه رمضونه و احتمال زیاد فردا عید فطره ماه رمضان 93 هم تموم شدو کوله بار

پربرکتش و بست و رفت تا رمضان سال بعد کی زنده باشه کی مرده خدا کنه تونسته

باشیم حداقل استفاده رو برده باشیم همیشه روز آخر ماه رمضان تلخ میشه چون دیگه

سفره های افطارمون نیست سفره های سحریمون نیست شب های قدرمون نیست و رفت

برای یک سال دیگه ولی یه خوشحالی دیگه ای هم داره که اون هم عید فطر که عید بزرگ

مسلمینه و عید قشنگیه مخصوصا اینکه امسال 4 روز تعطیله خندونک

 

متاسفانه امسال روزهای آخر یه تلخی دیگه ای برای ماداشت اون هم از دست دادن

بابابزرگ بود غمگین جمعه ی هفته ی پیش بابابزرگ باباجونی از پیشمون رفت و از همینجا به

بابا جونی تسلیت میگیم و امیدورم غم آخرشون باشه

 

از همینجا هم پیشاپیش عید سعید فطر و بهت تبریک میگم پسرکم و امیدوارم 120 تا از این

عیدرو من بعد از این ببینی

آمین

امروز هم ماهگرد تولدته پسرکم شما رسما وارد 1 سال و 8 ماهگی شدی یعنی وارد 20 ماهگیت ای جوووون دلم پسرک سن  2رقمیه من

بریم که بعد از این اتفاق تلخ با یک عالمه خبر خوش برگردیم

محبت

 

پسندها (2)

نظرات (9)

آبجی نرگس
8 مرداد 93 15:16
خیلی خوشگله اگه می خواهی لینک بشی به وبم بیال و نظر بده
مامانی رادین
8 مرداد 93 20:58
عزیزم عیدتون با تاخیر مبارک بابت اون موضوع هم تسلیت میگم خدا رادین جونو براتون نگه داره
مامان روژینا
14 مرداد 93 13:30
روزگارت بر مراد / روزهایت شاد شاد / آسمانت بی غبار سهم چشمانت بهار / قلبت از هر غصه دور / بزم عشقت پر سرور بخت و تقدیرت قشنگ / عمر شیرینت بلند / سرنوشتت تابناک جسم و روحت پاک پاک
ღايـــليـــــــــا شاهـــزاده كوچولوي مامان و باباღ
18 مرداد 93 17:28
یکی از بدی‌های هدفُن اینه که همش فکر می‌کنی دور و ورت داره یه اتفاقی میفته که تو ازش خبر نداری
ღايـــليـــــــــا شاهـــزاده كوچولوي مامان و باباღ
18 مرداد 93 17:28
مشکلات راه مدرسه،در روزهای بارانی مجبورم کرد به خاطر پاها و کفشهایم،به باران با همه ی عظمتش بدبین شوم.(حسین پناهی)
ღايـــليـــــــــا شاهـــزاده كوچولوي مامان و باباღ
18 مرداد 93 17:29
ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﺁﺩﻡ ﺑﺪﺷﺎﻧﺴﯽ ﺍﻡ ﻭﻟﯽ ﻧﻪ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺪ ﮐﻪ ﺑﯿﺎﻥ ﺩﺳﺘﻤﻮ ﺑﮕﯿﺮﻥ ﺑﺒﺮﻧﻢ ﻭﺳﻂ ﺗﺎ ﺑﺮﻗﺼﻢ ﺑﺮﻕ ﺑﺮﻩ ! (فندق ضایع میشود)
ღايـــليـــــــــا شاهـــزاده كوچولوي مامان و باباღ
18 مرداد 93 17:30
صُب داشتم میرفتم جایی رادیوی تاکسی روشن بود تو رادیو پرسید که شما برای حفظ امنیت توی فضای مجازی چیکار می‌کنید؟ یه پسره زنگ زد گفت من توی فضای مجازی سعی می‌کنم اصلا به اینترنت وصل نشم خوش بحالشون دیگه یه سریا که عقل ندارن، راحت زندگی میکنن!
ღايـــليـــــــــا شاهـــزاده كوچولوي مامان و باباღ
18 مرداد 93 17:32
بقیه الله خورشید جمعه ای دیگر دارد به غروب ماتم می نشیند و انگار داغ هجران تو همچنان بر دل ما می ماند...
آجی محمدمهدی
20 مرداد 93 19:51