رادین جونرادین جون، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

رادین عشق مامان وبابا

نازنین پسرم همین که تو را دارم بهترین هدیه ی, خدارو دارم

آرایشگاه 93

1393/12/24 1:47
نویسنده : مامان رادینی
990 بازدید
اشتراک گذاری

عشق مامان 

سلام

خونه تکونی مامان جونی دیگه تموم شد ریزه کاری هاش مونده که نصفه روزه تموم میشه به کمک همدیگه و شما 

چون شما هم امسال نقشی داشتی توی خونه تکونی بالا رفتن و پایین اومدن از نردبان

24ساعته نشستن جلوی ماشین لباس شویی و روشن کردنه الکیش و نگاه کردنه خیره

ا شوت کرد داخل ماشین اینا کمک های شما بود قربونت برم من که همین کم کردن ها

نصفی ازوقت مارو میگرفت ودیروز تا عصری کارهارو تموم کردیم و چهار تایی با خاله جونی

رفتیم یه کوچولو خرید چه قدر هم شلوغ بود خیابونا شما که توی این شلوغی همش فکرت 

به ماهی ها بود فدای اون دنیای کودکانت بشم من 

امروز هم وقت آرایشگاه داشتی طبق معمول ناسازگاری کردی قبلش من و بابا جونی نیم

ساعت بود که پشت در آرایشگاه داشتیم با شما صحبت می کردیم که نی نی رو نگاه کن

نمی ترسه داره موهاش و میزنه .چند دقیقه قبلش هم یه دنت نوش جان کردی که آمادگی

داشته باشی ولی نشد که نشد تا پاهامون رسید به داخل آرایشگاه شروع کردی به گریه

که بابا جونی ناراحت شد گفت نمی خواد فردا بیاییم ولی من گفتم نه چون فردا هم باز

همین برنامه است خلاصه بابا تسلیم شد و نشست و شمارو بغل کرد اول از همه خیلی

جالب بود تا نشستی دیدی که کار از کار گشته به من گفتی مامان جیش. منم گفتم حتما

جیش داری دیگه همچین هم قشنگ نقش بازی کردی اومده بودیم خونه با بابا جونی کلی

خندیدیم که بچه به  این سن چه نقش قشنگی بلده بازی کنه ما توی سن شما بودیم

نمیدونستیم دستت راست و چپمون چیه.والا.خندونک

خلاصه بردمت دست شوی صحراییخندونکولی دیدم نه خبری نیست همش بهونه است

لباسات و مرتب کردم و رفتیم داخل که تا نشستی گفتی مامان جیشخنده ولی دیگه حنات

پیش من رنگی نداشت گفتم اشکالی نداره مامان میریم خونه .دیگه دیدی نه نمیشه

تسلیم شدی 

مبارکت باشه عزیزم خیلی ماه شدی دست عمو حمید< آرایشگر شما>درد نکنه که هم

فرض بودن توی کارشون هم بیست بود کارشون هم مهربون بنده ی خدا هر زمان میری

اونجا انواع و اقسام شکلات و میده بهت که آخراش همیشه باهاش دوست میشی شما

چه فایده.این هم از اخرین ارایشگاه سال 93

راستی ایشون نفر اول بهترین  آرایشگر های تهران شده 

مبارکتون باشه و همیشه توی همه ی مراحل موفق باشین

اولیش خرداد ماه بود مشهد مقدس که کلا کچل شدی

دومیش اذر 93 تولد ود 

سومیش هم اسفند  93 برای استقبال از نوروز 94

این هم چند تا عکس ناز از یه آقای ناز

شواهد پیداست که خونه تکونیه اولش گفتم 

اعتیاد به همه چیز شنیده بودیم جز اعتیاد به ماشین لباس شویی که الان بشنوید 

بعد از یه خونه تکونی یه کمی استراحت می چسبه همراه با شیرینی 

بعد از استراحت ریاست می چسبه که بریم سرکشی ببینیم چه خبره کارها خوب پیش میره؟

قبل از رفتن به ارایشگاه و تغذیه ی سالم

این هم بعد از آرایشگاه و چند ساعت پیش بود که داخل حیاط خلوت داشتین ماهی پاک میکردین با بابا جونی . البته طبق معمول شما ریاست دارین 

 

پسندها (1)

نظرات (3)

مامان امیرعطا
25 اسفند 93 2:23
عزیزم خسته نباشی...چقدر کار کردی عزیزکم. مبارکه موهای خوشگلت...خوش به حال مامانی چه پسر خوب و حرف گوش کنی ماشالله.
مامان رادینی
پاسخ
اووووووف خاله کجاهاش و دیدین اینا تازه کارهای خوبمه .از کارهای ..... دیگه جایی نمیمونه برای نوشتن
مامان زهره
25 اسفند 93 8:45
سلام من عاشق رادین جونم سال خوب بهمراه سلامتی وشادی رو براتون آرزومندم امیدوارم در این سال به تمامی آرزوهاتون برسید وبهترین ها نصیب شما بشه آمین
مامان رادینی
پاسخ
ممنون خاله جونم .همچنین برای شما
دختربهاری
28 اسفند 93 18:08
چند روز دیگر امروز پارسال میشود کمی ساده اندکی خنده دار و قدری عادی! امروز سال هاست میرود و ما همیشه چشممان پی فرداست افسوس! به فکر پاییز تابستان را و به فکر بهار زمستان را فدا می کنیم جشن می گیریم عید می گیریم و دوباره همان می شویم که بودیم با اختلاف چند تار موی سپیدتر!!!! ____________ سال نو پیشاپیش مبارک