6 ماهگی رادینی

عشق مامان تولد  6ماهگیت مبارک 

امروز شما وارد 6ماهگی شدی و خیلی خوشحالم که هر روز شاهد بزرگ شدن و آقا شدنت هستم هم من هم بابا جونی امشب به همین مناسبت یه کیک کوچولو گرفتیم و دور هم جشن گرفتیم که خیلی خوش گذشت خونه ی مامان جونی بودیم

دیشب هم که عروسی بودیم از اول مرسم پیش بابا بودی و به شما و بابا خیلی خوش گذشته بود از قرار معلوم .مخصوصا به بابا .می گفت از اینکه برای اولین بار توی جشن عروسی با پسرم بودم به خودم می بالیدم ای جوووووووووووووووووونم قربون 2 تاتون برم

ولی من همش فکر شما بودم که گریه نکنی و بابارو اذیت نکنی به خاطر همین هر نیم ساعت یه بار به بابا زنگ میزدم خلاصه آخرای جشن بود بعد از تالار که شما دیگه خیلی خسته شده بودی و گرسنه هم بودی تا شیرت خوردی خوابیدی تا خونه برسیم .تا رسیدیم خونه شما از خواب بیدار شدی و تا ساعت 3 بیدار بودی تازه وقت شنگولی شما رسیده بود .خلاصه این جشن عروسی هم که اولین جشن شما بود به خوشی به پایان رسید و  اینکه امروز بیشتر از دیروز خوش گذشت

خیلی دوستت دارم عزیز مامان