خرابکاری بابایی رادینی
عشق مامان دیشب رفته بودیم خونه ی مامان جونی و شما بغل بابایی بودی و شمارو بابا جون آورد توآشپزخونه گذاشت روی اپن کنار سماور روشن مامان جون تا لباساتون و مرتب کنه چون من توی آشپزخونه بودم بابا جون آوردتت که من لباسات و مرتب کنم که شما رو مستقیم برد روی کابینتی که سماور روش یود و حواسش نبود در اصل
شما هم یه کوچولو شیطنت کردی و دستت خورد به سماور داغ و پوست دستت یه کوچولو سوخت و خدارو شکر شدتش زیاد نبود فقط پوست دستت قرمزشد و چون سریع دستت و گرفتم زیر آب سرد و خمیر دندون زدم روش که مثل اینکه بعد از 5 دقیقه آروم شدی چون دیگه گریه نمی کردی اینقدر دلم سوخت برات چون این اولین بی احتیاطی ما بودو اولین تجربه ی تلخ
ولی بابایی خیلی ناراحت شد و بغضش گرفت و بعد از اینکه ساکت شدی کلی باهات بازی کرد و در کنارش بودی
اشکالی نداری بابا جونی پیش میاد دیگه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی