آش دندونی رادین جون
پسر قشنگم توی این هفته از شنبه تا به امروز که سه شنبه بود من و مامان جونی سرگرم کارهای آ ش دندونیت بودیم به خاطر همین زیاد نمی تونستم بیام وبت شرمنده عزیزم
بالاخره تموم شد این پروژه ی عظیم
امروز از صبح مامان جونی زحمت آشت و کشید تا عصری دیگه کاملا آماده شد خیییییییییییییییلی خوشمزه شده بود با اینکه مامانی میگفت یادم رفته ولی خیلی خوشمزه بود و از همین جا میگیم دستت درد نکنه مامان جونی خیییییییییییییییلی زحمت کشیدی ان شاالله یه روز بتونیم جبران کنیم
البته مامانم من جشن دندونی برات نگرفتم به خاطر اینکه مامانی به خاطر نی نی عمه جونی نمی تونست بیاد و همین طور خود عمه جونی نمیتونستن بیان به خاطر همین جشنی نگرفتیم چون بدون این عزیزان جشن معنایی نداشت ان شالله جشن تولدت جبران میکنم البته اینم بگما امروز هم خیلی خوش گذشتا کمتر از جشن نبود عکس گرفتم که بعدا برات میزارم الان اینقدر خسته ام که نگو تازه هم از خونه ی مامانی اومدیم شما و بابا جونی خوابید من هم اومدم به کلبه ی قشنگت سر بزنم و برم
خوب بخوابی نازنینم