دی ماه 92
پسر قشنگم از آخرین روزی که اومدم اینجا یه هفته ای میگذره توی تعطیلات مهمون داشتیم مامانی با عمو ها و عمه ها خونه ی ما مهمون بودن خوب بود خوش گذشت به شما که خوش میگذشت ولی چون عادت نداری توی شلوغی بخوابی و همه جا هم باید سکوت باشه و هیچ گونه هم رعایت نمی کردن هر چی بابا میگفت هییییییییییس ولی باز هم شلوغ بود و بدیش هم این بود و شما نیم ساعته بیدار میشدی وبد خواب می شدی روی هم رفته یک ساعت در روز خوابیدی ولی خوب بود و خوش گذشت عمه جونی هم اومدنی برای شما یه کادوی خوشگل آورده بود دست گلش درد نکنه خلاصه بعد از تموم شدن تعطیلات من اینقدر خسته بودم که اصلا نمی تونستم پشت سیستم ب...
نویسنده :
مامان رادینی
1:17