رادین جونرادین جون، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

رادین عشق مامان وبابا

نازنین پسرم همین که تو را دارم بهترین هدیه ی, خدارو دارم

بدون عنوان

نمایشگاه گل و گیاه بوستان گفتگو اردیبهشت ماه 93 امروز روزآخرش بود قربونت برم اصلا همکاری نکرد ی و همش نق زدی اشکالی نداره این هم شیرینی خودش و داشت این دو تا عکس مربوط میشه به صبح همون روز که می خواستیم بریم نمایشگاه یعنی 4 شنبه .الهی که من فدات بشم که توی اکثر کارها بهم کمک می کنی تا میبینی دارم گردگیری میکنم شما هم بلافاصله دست به کار میشی هزار ماشاالله چشمت نزنم یک موقع قربون اون قد و بالات برم که دستت نمیرسه به ناچار روی انگشت های  پاهات وایسادی این هم نمای پارک گفتگو که شبیه باغ فین کاشان میمونه از بس خوش قدم بودی که تا از ماشین پیاده شدیم بارون شدیدی گرفت و هیچی هم با ...
2 خرداد 1393

بدون عنوان

این عکس هات هم مربوط میشه به سفر قزوین که بین راه هم استراحتی کردیم و یه پارکی هم بود که همه ازش استفاده کردین هم شما هم بابا هم خاله جونی به یاد بچگی هاشون اینجا شاتوت خوردی به این روز افتادی این هم مدل جدید بوس کردنته قربونت برم من پسر قشنگم بازی کردن شما باعث شد که من و یاد کوچولوهام ببری خیلی عزیزی این و بدون که نفس کشیدن من به وجود گل پسری مثل شما وابستس شاید کفر باشه و خدا از دستم ناراحت بشه ولی این وبدون که میپرستمت عزیزترینم خدایا من و ببخش تقصیر خودته که این فرشته ی پرستیدنی و بهم دادی و هزاران بار ازت ممنونم و شکرت و به جا میارم ...
2 خرداد 1393

دندون جدید مبارک

پسر ماه روی من دندون جدیدت مبارک دندون نیش سمت چپ دیروز درخشان شد داشتی با اون صورت جذابت می خندیدی که یک هو دیدم لثت سفید شده نزاشتی کامل ببینم شک کردم به خاطر همین صبر کردم تا خوابیدی و دندونت و لمس کردم ای جوووووووووووووووونم چند روزی بود که لثت سفید شده بود و تب داشتی حدس میزدم که دندون جدیدی توی  راه باشه دندون نیش سمت راستت هم فکر کنم امروزو فردا در بیاد چون لثت کاملا سفید شده و از بیقراری هات معلومه که دندون جدید دیگه ای توی راهه از جیغ های یک هویی شبونت و تب زیاد و کم غذا خوردنت مشخصه که دندون درد داری الهی بمیرم برات .کی راحت میشی از این دندون ها از حرکت جدیدت بگم زمانیکه پیاده جایی میریم دستم و...
26 ارديبهشت 1393

بابا جونم تولدت مبارک

   22   اردیبهشت تولد بهترین و قشنگ ترین و دوست داشتنی ترین بابای دنیا مبارک هم چنین روز پدرو به مهربون ترین باباب دنیا تبریک میگم امسال تولدبابا جون مصادف شده با روزپدرکه تاریخ خیلی قشنگیه و روز خوش یمن فردا یکی از بهترین روزهای من و مامانمه چون یک عالمه سورپرایز برای بابا داریم که یک چیزهاییش و امشب متوجه شد بابا جونی به زبون خودم میگم که شما هیچ چیزی کم نداری برای همه چیزمن بودن .ای فرشته ی زمینی تولدت هزارن بار مبارک همراه بارهزاران بوس از طرف رادین   و اینکه روز پدر و به بابا جونی خودم تبریک میگم ان شالله که سالیان سال خدا تن سالم و عمر با عزت نصیبت کنه و سایت همیشه بالای سر من...
22 ارديبهشت 1393

بیماری چشمی

اووووووووووووووووووووف 2 روز نبودیما چه ارتقایی پیدا کرده اینجا باریک الله خیلی زیبا شده باز هم نبود ما بی علت نبود پسر قشنگ من هفته  پیش یه بیماری عفونتی چشمی گرفتی که 2 روز گرفتارش بودی یک دفعه شروع شد زمانی که بردمت حمام چشم راستت قرمز شد گفتم شاید از حمام و شامپو باشه رفته باشه توی چشمت ولی بعد ازحمام  رفته رفته چشمت قرمزتر شد و کوچیک تر طوری که از ساعت 6 تا 8 شب یه چشمت کوچیک و کاسه ی خون بود ولی اون یکی چشمت نه خلاصه که با بابا جونی بردیمت دکتر .که نگو وااااااااااای چه معاینه ی بدی بود تا به حال اینطور نشده بودی ترسیده بودی از این دستگاه های معاینه ی چشم طوری بود که من و بابا  نمی تونستیم نگهت داریم تا ...
18 ارديبهشت 1393

میگذرد

پسرکم همون طوری که از عنوان معلومه می گذرد همچنان می گذرد گاهی آروم و گاهی هم پرتلاطم با وجود ماه پسری مثل شما پر هیاهو می گذره سکوت برای من زمانی معنا داره که شما توی خواب نازی و همه جای خونمون و سکوت بر میداره که اصلا عادت نکردیم به این وضعیت اما چه کنیم به خاطر خواب رویایی و شیرین پسرم باید سکوت باشه که راحت بخوابه ماهگردت هم مبارک با 3 روز تاخیر چه کنم که سرم خیلی شلوغه هنوز که هنوزه با دید و بازدیدهای عید میگذره تمومی نداره که شب ها هم اینقدر کوتاه شده که زمانیکه شام می خوریم سریع ساعت 12 میشه دیگه مثل زمستون وقت اضافه نمیاریم به خاطر همین شمارو باید بخوابونم خواب شما ...
9 ارديبهشت 1393

احوالات ما

و اما از احوالاتمون بگم توی این چند وقته ماشالله 1000000000000000000 ماشالله برای خودت بزرگ شدی مردی  شدی دیگه برای خودت بازی می کنی مهمونی که میریم اگر بچه داشته باشن دیگه مامان نمی شناسی اگر نه که برای خودت بازی می کنی تا یاد من بیافتی هر جایی هم میریم اگر جارو برقیشون جلوی چشم باشه دیگه ول کن معامله نیستی تا آخر با همون بازی می کنی ا لبته اگر در اختیارت قرار بدن عید دیدنی هر جا که میرفتیم دیگه میدونستی جای جارو برقی ها گذاشت مستقیم میرفتی توی اتاق یا توی آشپزخونه سراغ ماشین لباس شویی برای خودت کد بانویی شدی هاااااااااااااااااا 2 تا جارو برقیمون و دم عیدی با هم سوزوندی و...
3 ارديبهشت 1393

قم نوروز 93

این هم توی راه برگشتمونه که قم  برای استرحت موندیم و نهار خوردیم و از لحظه ها هم استفاده کردم برای عکس .کلا شده بودم خانم دوربینی هفت سین هایی که سر راهمون بود و شکار کردیم غیر از چند تا دونه که اون هم بد جایی بود وسط میدون اصلی شهر بود و پر از ماشین از این آدمک های هفت سین میترسیدی خداییش ترسناک بودن من میترسیدم چه برسه به شما نی نی ها قربونت برم من که از ترست چسبیدی به بابا ببخشید پسرم من خیلی سعی کردم که عکسات خالی از آدم باشه ولی چه کنم که شلوغ بود و همه برای عکس اومده بودن این هم از نمای بالا این هم یه پدر و پسر دوست داشتنی که دارن توی محوطه ی چمن بازی م...
2 ارديبهشت 1393

اصفهان93

این هم چند تا دونه عکس از شهر اصفهان زاینده رود بی آب سی و سه پل سقف مسجد شیخ لطف الله چهلستون این هم سفره ی هفت سیبن داخل چهلستون از بس که شلوغ بود نمیشد با اشما عکس بگیریم هوای داخلش هم وحشتناک آلوده بود ...
2 ارديبهشت 1393

روز دوم سال 1393

روز دوم هم تصمیم بر این بود که بریم اصفهان امسال برنامه ریزیش با من بود الحق که خیلی هم خوش گذشت این و من نمیگم همسفر هامون میگن خیلی خوش گذشت و غیر از 3 روز دیگه هیچ روزیش و خونه نبودیم اون 3 روز هم مهمون از قبل زنگ زده بود که می خواهیم بیاییم وگر نه اون هم خونه نبودیم خب چون عکسات زیاده سعی کردم روی عکس برات توضیح بدم که حوصله رو سر نبره عکسای شما نه ها حرفای من و می گم حوصله رو سر نبره صبح روز حرکتمون داخل ماشین رادین در حال خوردن ماشین اینقدر با عینک بابا بازی کردی که آخر سر دستش و شکوندی بین راه و استراحت نیم ساعته ی بابا یه رنگین کمون زیبا داش...
2 ارديبهشت 1393