شهریور 93
پسر ناز من 1 سال و 9 ماهگیت هم رفت و 22 ماهه شدی چه قدر زود بزرگ شدی خدایا شکرت خودت دستم وگرفتی و بزرگش کردم خودت هم نگه دارش باش و سلامت نگهش دار آمین بگم از احوالات این چند وقته که اکثر روزها از اول شهریور سه تایی میرفتیم بیرون برای خرید و کارهای ضروری اخه یه چند تایی عروسی در پی داریم و لباس نخریده بودیم یه روز میرفتیم برای شما روز دیگه هم برای بابا جونی من هم خداروشکر لباس دارم مشکلی نیست بعد از اون مهمون پشت مهمون یاخونه ی ما یا خونه ی مامان جونی هفته ی پیش امیر جون یکی از اقوام مامان جونی اومده بودن خونه ی مامان جونی شام بودن زودتراومده بودن که بریم خرید از اونجایی که با شما...
نویسنده :
مامان رادینی
0:43